خادم | شهرآرانیوز؛ ناشر، در معرفی این اثر، آورده است: «شاهرخ مسکوب، در سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳ در ایران و از ۱۳۵۸ به بعد در فرانسه، به هنگام خواندن 'شاهنامه' و در حاشیه آن یادداشتهایی را از حس و نظر و تأثر آنی خود در مواجهه با متن مینویسد. او کار فردوسی را، نه بازگویی منظوم خدای نامک و اساطیر ازیادرفته تاریخ و افسانه، بلکه 'ازسویی، یافتن معنای درونی و ناخودآگاه تاریخ انسان و جهان' و 'از سوی دیگر، بازنمود آن در سخنی که آیینه درست نمای زیبایی است' میداند.
نوشتههای مسکوب، درمیان آثار پدیدآمده درباره 'شاهنامه'، تمایزی آشکار دارد. او سعی میکند برپایه تجربههای فردی و اجتماعی خود تصویری معاصر از فردوسی و تصویری کهن الگویی از دردهای کنونی به دست دهد و شناخت گذشته را با امروز، و شناخت امروز را با گذشته قوام بخشد.»
کتاب «شاهنامه در دو بازخوانی» دربردارنده یادداشتهایی است که شاهرخ مسکوب، در دو دوره زمانی، بر «شاهنامه» نوشته و ذیل دو بخش آمده است. بخش اول دربردارنده یادداشتهایی است که او بر حاشیه «شاهنامه» انتشارات «بروخیم» (چاپ ۱۳۱۳) طی سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ در اصفهان و در شیراز، و در سال ۱۳۳۳ در تهران نوشته است.
در یادداشتهای این بخش، مسکوب، در نوبتهای مختلف بازخوانی «شاهنامه»، گاهی، گفتههای خود را تصحیح کرده و با تعابیری مثل «خواننده فضول حرف فردوسی را نفهمیده بود» یادداشتهای پیشینش را اصلاح کرده است. بخش دوم دربردارنده یادداشتهایی است که نویسنده، از سالهای ۱۳۵۸ به بعد، طی بازخوانی «شاهنامه» در پاریس، پس از تجربه موفق انتشار «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» و «سوگ سیاوش»، در حاشیه «شاهنامه» چاپ انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی، مشهور به «چاپ مسکو»، نوشته است.
یادداشتهای مسکوب دربردارنده نکاتی است که او برای یادآوری به خودش نوشته، یا حسها و تأثراتی که اشاره به آنها برای او اجتناب ناپذیر بوده است؛ بنابراین، زبان آن ها، در هر دو بخش، از آن رو که بیشتر بیانگر تأثرات آنی در لحظه برخورد با متن است، گاه مطلقا بیان حس و هیجان و شور ــ حتی خشم نسبت به شخص یا مطلبی در متن ــ و گاه اندیشه و دیدگاهی است که چهارچوب نظری پیدا نکرده و ــ درمجموع ــ نسبت به دیگرنوشتههای مسکوب نیاراسته و نپیراسته است.
زبان، در این یادداشت ها، گاه شتاب زده و حتی ضعیف است، و گاه عامیانه؛ گاهی حتی الفاظ رکیک یا ضرب المثلهای عامیانه چاشنی نظرهای مسکوب شده است. یادداشت ها، از شدت ایجاز، گاه، اشاره وار و حتی تلگرافی است، و در موارد بسیاری عبارات بدون فعل مانده است؛ دربرابر، در مواردی که از یافتههای اسطوره شناسان و شاهنامه شناسان مطلبی نقل شده، مفصل است.
در کتاب هم عین یادداشت ها، بدون ویرایش و تغییردادن زبان، ارائه میشود و ویراستار، هرجا که افتادگیای را تکمیل کرده، آن را در قلاب قرار داده و از یادداشتهای مسکوب متمایز کرده است. مهری بهفر نیز در مقدمه اش بر این کتاب نوشته است: «و کار ویرایش و تنظیم این یادداشت ها، اگرچه چیزی به قدر و جایگاه مسکوب نمیافزاید، اما انگیزه انتشار یادداشتهای اشخاص طبعا این نیست که بر اعتبار و اهمیت آنان بیفزاید، مسئله فراهم آمدن تصویری کاملتر از آنها و امکان درک و شناخت بهترشان است، مسئله حفظ نوشته ها، اسناد و یادداشتهای به میراث مانده است، و اینکه، به خصوص ما، حفظ نوشتهها و یادداشتهای شخصی و غیرشخصی را مشق کنیم و دورانداختن و ازبین بردن نوشتهها با معیار ارزش داورانه سلیقه و پسند خودمان را به کنار نهیم، مشقی برای نگه داشتن نوشته ها، خاطره ها، عکس ها، نامه ها، و ....»
یادداشتهای مسکوب در دو «شاهنامه» ناظر به ابیاتی یکسان نیست: در هرکدام از این دو «شاهنامه»، صحنهای از داستان، نکتهای درباره شخصیت، عبارت یا کلمهای، مفهومی، مضمونی یا تصویری موردتوجه بوده است که در دیگری نبوده و نویسنده بر آن یادداشتی ننوشته است؛ بنابراین، یادداشتها به گونهای نیست که بتوان این موارد را جزءبه جزء به شکل مقایسهای روبه روی هم نهاد و نموداری از تحول و تغییر دیدگاههای مسکوب نشان داد. این کتاب، گذشته از آنکه یادداشتهای مسکوب را در لحظه خواندن «شاهنامه» پیش رو میگذارد، شاید بتواند ــ به نوعی ــ برشی از فهرست موضوعی «شاهنامه» به شمار آید، همراه با نمونه بیتهای هر موضوع.
یکی از امتیازهای این کتاب این است که برداشتهای مسکوب از «شاهنامه»، به دلیل متنهای مختلفی که او در هنگام خواندن «شاهنامه» و در ارتباط با آن به حاشیه وارد کرده، همراه شده است با گزیدهای از مطالعات دیگر او در این زمینه، بخشهایی از متون مختلف، ازجمله «اوستا»، «زند بهمن یسن»، «بندهشن» تا «زراتشت نامه»، دیوان رودکی، «تاریخ بیهقی»، و «ایلیاد» و «ادیسه»، «انه ئید» و تراژدیهای شکسپیر و راسین، و متون نظری حماسه و اسطوره شناسی، که در کنار یادداشتهای او و متن «شاهنامه» میتواند برای خوانندگان مفید و جالب باشد.
«شاهنامه» شاید مهمترین دل مشغولی ادبی و فرهنگی شاهرخ مسکوب بوده باشد؛ و آثاری که از او درباره «شاهنامه» باقی مانده شاهدی است بر این دلبستگی و پایبندی او به اثر فردوسی. «مقدمهای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش»، «ارمغان مور» و «تن پهلوان و روان خردمند» آثاری هستند که مسکوب، درطول سالهای مختلف، درباره «شاهنامه» و شخصیتهای آن نوشته است و بسیار موردتوجه قرار گرفتهاند.
شاهرخ مسکوب، در میزگردی که سال ۱۳۵۱ با حضور مهرداد بهار، ناصر پاکدامن، امیرحسین جهانبگلو، داریوش شایگان و محمدرضا شفیعی کدکنی برگزار شده و مجله «کتاب امروز» متن آن را منتشر کرده است، درباره توجه و علاقه اش به اثر سترگ فردوسی گفته است:
«توجه من به 'شاهنامه'، درحقیقت، اگر بخواهیم به معنی دقیق بگوییم، یک توجه انفعالی است: خیال میکنم ما در دورهای هستیم که مطلقا دوره حماسی نیست. در این دورهای که ما زندگی میکنیم، معمولا، آدمی زاد اراده خودش را نمیتواند عملی کند؛ کسانی که به زندگی فکر میکنند، معمولا، برخلاف فکرشان عمل میکنند و زندگیای که دارند زندگی دلخواه نیست.
اما 'شاهنامه' درباره آدمهایی صحبت میکند که زندگی دلخواه دارند، به این معنی که، وقتی عمل میکنند، مطابق فکر و خواستشان است: فکرشان واقعیت پیدا میکند یا به قول مرحوم فروزانفر 'هستی پذیر' میشود، مثل اینکه این اراده جسم پیدا میکند، این قدر قدرت دارد! درحقیقت، توجه من یک چنین نوع توجهی است. اگر من، خودم، یک زندگی حماسی داشتم یا آن جورکه فکر میکردم میتوانستم عمل کنم، آن وقت، دیگر به نفْسِ عمل کردن میپرداختم، اما الان زندگی برای من بیشتر یک نوع حالت حسرت دارد، و به همین معنی هم جنبه تراژیکش کمی بیشتر میشود و شاید کمی هم رنگ عارفانه پیدا میکند.
همه اش نگاه میکنم به جاهای دور، که آدمهایی بودهاند که میتوانستهاند آن چیزی را که دلشان میخواست عمل بکنند و من درست نقطه مقابل آنها هستم: همیشه جوری زندگی میکنم که دلم نمیخواهد و آن جوری که دلم میخواهد نمیتوانم زندگی بکنم. علت توجه من به 'شاهنامه' این است که نسبت به این کتاب من خودم را در قطب دیگری میبینم. آرزو میکنم که مثل شخصیتهای کتاب باشم که خواستشان را به عمل درمی آورند و میدانم که نیستم و آگاهی دارم به اینکه نمیتوانم آن طور باشم. این توجه مرا جلب میکند.»
منبع: وبگاه «فرهنگ نشر نو»، وبگاه «مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب»